احمدی نژاد
چرا سال هاست احمدی نژاد را عنصری نالایق می دانیم.
در سال 84 با تأیید صلاحیت احمدی نژاد او وارد رقابت های انتخاباتی شد. او در رقابت با هاشمی به علت جلب رأی مردم مؤمن، انقلابی، کارگران و مستعضفان جامعه و شعارهای عدالت طلبانه و به علت نفرتی که عموم مردم از هاشمی داشتند پیروز رقابت ها شد. اما یادمان نرود که احمدی نژاد و معاون اول او رحیمی استانداران نمونه و سر به زیر هاشمی بودند. در آن انتخابات هاشمی هم رأی مردم حامی اصلاح طلبان و اقشار مرفه جامعه را به به سمت خود جلب کرده بود. با روی کار آمدن احمدی نژاد عناصر مؤمن زیادی وارد دولت شدند و شروع به کار کردند. کارها نتیجه های خوبی داد. حرکت های خوبی در زمینه فعالیت های عمرانی و ساخت مسکن شروع شد. اما با برخی سیاست های اشتباه، خودمحوری ها و تک روی های احمدی نژاد کم کم تورم بر اقتصاد غالب شد. برخی از کارخانه های ورشکست شدند. احمدی نژاد به تدریج نیروهای مؤمن را از خود راند و برخی از آنها را عزل نمود. کم کم عناصر فاسد متملق اطراف او را گرفتند و بقیه را از چشم او انداختند.
در همان دولت اول احمدی نژاد تورم به شدت افزایش یافت. به گونه ای که قیمت برخی اقلام تیتر روزنامه های زنجیره ای اصلاح طلبان می شد. وقتی از احمدی نژاد سوال می شد که فلان ماده غذایی چرا گران شده است او می گفت: نه، ارزان است محله ما ارزان است از آن جا بخرید. پس یادمان نرود که در همان دولت اول احمدی نژاد هم مشکلات جدی وجود داشت. اصلاح طلبان و باند هاشمی رفسنجانی علیه احمدی نژاد تبلیغات گسترده ای شروع کردند و به تمسخر سخنان و حتی قیافه او می پرداختند. احمدی نژاد برخی از عناصر فاسد و اشرافی را از قدرت کنار زد و با آنها در افتاد. اما در اطراف خود او نیز اشراف و سرمایه دارانی با تملق جا گرفتند. صادق محصولی از مهم ترین عناصر دولت احمدی نژاد فردی ثروتمند بود. احمدی نژاد از ثروت او دفاع می کرد. اما بقیه ثروتمندان را فاسد می خواند. با نزدیک شدن به انتخابات 88 مردم مستضعف می ترسیدند که رأی احمدی نژاد بسیار کم شده و در انتخابات متحمل شکست گردد. نظر سنجی ها نشان دهنده رأی بسیار پایین احمدی نژاد بود. اما در مناظرات احمدی نژاد با عبور از خط قرمز ها و تاختن و زیر سوال بردن هر سه رقیب خود آقایان کروبی و موسوی و رضایی با ایجاد جنگ روانی و فضای هیجانی رأی بسیاری از مردم را به سمت خود جذب کرد. اما با این کار موجب بیشتر شدن نفرت مخالفان خود نیز شد. حمله به شخصیت هر سه کاندیدای رقیب موجب شدت گرفتن عملیات روانی از سمت آنها به خصوص کروبی و موسوی شد. حامیان میرحسین موسوی بر طبل تقلب کوبیدند و ماه ها در خیابان ها آتش افروزی کردند.
در فتنه 88 حامیان موسوی این گونه تبلیغ می کردند که احمدی نژاد مهره رهبری است و در انتخابات تقلب کرده اند تا او پیروز شود و شورای نگهبان نیز همدست احمدی نژاد در تقلب است. آنها حملات خود را به سمت رهبری بردند. در حالی که به اعتراف بسیاری از عناصر اصلاح طلبان، در انتخابات رأی احمدی نژاد درست بود و تقلبی در کار نبود. اما هدف اصلی نه خود احمدی نژاد بلکه انتقام گیری از انقلاب و نظام و رهبری بود. برای همین نیز در طول ماه ها فتنه گری، شعاری علیه احمدی نژاد از فتنه گران نشنیدیم. هر چه شعار بود علیه رهبر انقلاب بود.
اما آیا احمدی نژاد مهره رهبری بود؟ خیر. در آن انتخابات رهبر انقلاب به صراحت علیه سخنان احمدی نژاد در مورد هاشمی و موسوی و کروبی موضع گرفت و آنها را غلط خواند. رهبری به تمام معنا از شخصیت آقایان هاشمی و موسوی و کروبی دفاع نمود. اما آنها نمک نشناس بودند. در کنار اینها از احمدی نژاد هم دفاع کرد و برخی توهین های طرف مقابل به او را مورد انتقاد قرار داد. کار احمدی نژاد در بردن مناظرات از فضای منطقی به سمت فضای جنجال و هیجان غلط اندر غلط و اشتباه بود و رهبر انقلاب نیز همین مسئله را متذکر شد اما نه حامیان رهبری و نه مخالفان به این نکته توجهی نکردند. میرحسین موسوی سال ها نخست وزیر خود رهبری بود. کروبی سال ها رئیس مجلس بود و تاکنون کلامی از او علیه رهبری شنیده نشده بود. اما احمدی نژاد ارتباطی با رهبری نداشت و زیر سوال بردن کلام و عمل او با صراحت توسط رهبری نشان دهنده این بود که احمدی نژاد هیچ هماهنگی با رهبری ندارد. اما دروغ گویان مدعی حزب الهی بودن اینها را نمی فهمیدند. در نماز جمعه ی معروف فتنه 88، رهبر انقلاب از شخصیت هاشمی به صراحت دفاع کرد. اما جو هیجانی اجازه نداد مردم و حتی آگاهان مدعی حزب الهی بودن به این مسئله توجه کنند. رهبری به صراحت فرمود من با هاشمی اختلاف نظر دارم اما در کنار آن از خدمات و شخصیت او دفاع نمود اما هاشمی نیز مانند موسوی نمک نشناس بود. آنها دنبال انتقام گیری از احمدی نژاد بودند. انتظار داشتند تا رهبری دستور دهد رأی مردم نادیده گرفته شود. وقتی رهبری در مقابل انتظار غلط آنها مقاوت کرد، کینه توزی ها را علیه رهبری آغاز کردند. فتنه 88 نه علیه احمدی نژاد بلکه علیه رهبری و برای انتقام گیری از رهبری بود. احمدی نژاد در فتنه 88 جز آن یک حرف که در روزهای اول فتنه در مورد خس و خاشاک گفت چیز دیگری نگفت و به طور کامل خود را کنار کشید تا حملات به سمت رهبری باشد و رهبری را سپر خود قرار داد. اگر حمایت بر حق و قانونی رهبری و شورای نگهبان از رأی صحیح احمدی نژاد نبود شاید آشوب گران آن دولت را ساقط می کردند. زیرا آشوب گران از حمایت تمام عیار اشرافیت، سرمایه داران داخی، آمریکا و بیگانگان برخوردار بودند و برای خود در خشونت طلبی حد و مرزی قائل نبودند. احمدی نژاد مهره رهبری نبود و تبعیت زیادی هم از رهبری نداشت بلکه مانند خاتمی، هاشمی و روحانی بود بلکه بدتر از آنها بود. هر کس می تواند به راحتی در سایت رهبری با جست و جوی ساده حمایت های رهبری از دولت هاشمی و خاتمی و روحانی را مطالعه نماید. کلام رهبری در حمایت از هاشمی، خاتمی و روحانی نه تنها کمتر از احمدی نژاد نیز نیست بلکه بیشتر است. رهبری بارها از شخص آقای خاتمی و دولت او دفاع نموده است. بارها از آقای هاشمی حمایت نموده است. روحانی و ظریف را با بهترین جملات توصیف نموده است. اگر قرار بود کسی مهره رهبری باشد خاتمی مهره رهبری بود. اما مسئله این است که چیزی به اسم مهره ی رهبری وجود خارجی ندارد و رأی مردم مهره رهبری است. مردم به هر کس رأی دهند حتی با وجود اختلاف نظر، رهبری از آن شخص حمایت عملی و کلامی می کند.
ما موضع احمدی نژاد در رد صلاحیت را با موضع شریعتمداری مقایسه می کنیم. شریعتمداری عنصری اصلاح طلب است. او در مقابل رد صلاحیت نه نظام را زیر سوال برد نه رهبری را نه شورای نگهبان را. اما احمدی نژاد کلیت این نظام را زیر سوال برد و بدتر از موسوی و کروبی و ضد انقلاب علیه شورای نگهبان و انقلاب و حتی رهبری موضع گرفت. در مقابل او یک عنصر فاسد به رهبری اهانت نمود اما او سکوت کرد. پس احمدی نژاد از این نظر بدتر از عناصر اصلاح طلب مانند شریعتمداری است. احمدی نژاد را شخص انقلابی و حزب الهی ندانید.
برخی حمایت های رهبری از شخص احمدی نژاد فقط به این خاطر بود که او منتخب مردم بود. برخی از حمایت ها نیز جمایت های منطقی بود. احمدی نژاد پر کار و تلاش گر بود و گفتمان عدالت طلبی را زنده کرد. اما به تدریج در مسیر دیگری قدم برداشت. رهبری با انصاف هر جا که اقدام او مثبت بود از او حمایت کرد. حتی در جایی که او کج رفت و در مقابل نظام ایستاده بود حرکتی علیه او به جریان نینداخت. احمدی نژاد در ماجرای عزل وزیر اطلاعات با نظام قهر کرد و 11 روز اعتصاب کرد. اما چون نتیجه نگرفت به کار خود بازگشت. این حرکت او در مقابل حمایت رهبری از وزیر اطلاعات بود. عناصر فاسد در دولت احمدی نژاد می خواستند وزارت اطلاعات را در دست بگیرند. این خیانت به مملکت بود و می توانست آسیب جدی به امنیت کشور وارد کند. رهبری با انتصاب عنصر فاسد دولت احمدی نژاد مشایی نیز برادرانه مخالفت کرد. این مخالفت ایشان برای جلوگیری از سرخوردگی مردم حزب الهی از او و دولت او بود. اما متأسفانه احمدی نژاد نمک نشناسی کرد و در مقابل این توصیه نیز ایستادگی کرد و به مشایی پست و مقام بیشتری داد و او همه کاره ی دولت شد و به جای او در معاونت اولی عنصر مفسد اقتصادی دیگری به اسم رحیمی را به کار گرفت!
در دولت دوم احمدی نژاد غرور و تکبر به جان احمدی نژاد افتاد. وقتی جوانان بسیجی و جان برکفان سپاه و نیروی انتظامی در مقابل اغتشاش گران از اموال عمومی و نظام و دولت و رأی مردم دفاع می کردند او مشایی را معاون اول خود می کرد و خود را از معرض حملات فتنه گران دور کرده بود. موضعی علیه فتنه گران نمی گرفت و در حالی که اهانت های آنها علیه رهبری را می دید هیچ دفاعی از ولایت فقیه نمی کرد بلکه در مقابل ولی فقیه می ایستاد. وقتی برخی نیروهای سپاهی جان برکف در خیابان ها سرهایشان می شکست و لگد مال می شدند و یا به شهادت می رسیدند احمدی نژاد کجا بود؟ او بعد ها علیه سپاه هم موضع گرفت و تلاش زیادی کرد تا با ژست ضد سپاه و ضد قوه قضائیه در میان حامیان موسوی نیز برای خود حامیانی پیدا کند. هدف احمدی نژاد از موضع گیری علیه سپاه و ارکان نظام به دست آوردن حمایت مخالفان جدی اش در جامعه بود اما در این کار موفق نشد و شکست خورد.
احمدی نژاد در دولت دوم خود هم با وزرای خود می جنگید هم با مجلس هم قوه قضائیه هم سپاه. او کشور را رها کرده بود. گرانی ها رکورد زده بود. تحریم کمر اقتصاد را شکسته بود. اما احمدی نژاد با وزیر خارجه و اطلاعات خود درگیر بود! با وزیر بهداشت درگیر بود. با رئیس مجلس و نمایندگان درگیر بود. با رئیس قوه ی قضائیه درگیر بود. این چه رئیس جمهوری است. رئیس جمهوری که باید نماد اتحاد باشد کار مملکت را رها کرده و برای مطرح کردن خود با این و آن می جنگید. رئیس جمهوری که دیگر ارکان نظام از جمله مجلس را زیر سوال برده و تضعیف نماید یک دیکتاتور است. در حالی که قیمت ها ساعتی بالا می رفت احمدی نژاد به جای سخن گفتن در مورد گرانی و مشکلات تحریم و تولید از بهار و مشایی و مدیریت جهان و انسان کامل سخن می گفت. به سفرهای تبلیغاتی برای مشایی می رفت. مردم دنبال خرید روغن و مرغ بودند احمدی نژاد دنبال مطرح کرن مشایی! در اواخر دولت او، وزیر بهداشت خود را نیز عزل نمود در حالی که معاون اول او صراحتا گفته بود وزیر بهداشت به هیچ عنوان عزل نخواهد شد. خودمحوری و خوشیفتگی عامل انحراف احمدی نژاد بود. او هیچ انتقادی را بر نمی تافت و هر منتقدی را در داخل دولت خود نیز به شکل زشتی عزل می نمود و دولت و وزارت خانه ها بازیچه ی خودمحوری های او شده بودند. مردم فلک زده اینها را می دیدند.
تا این که دولت او پایان یافت و مردم در حالی که مشایی رد صلاحیت شده بود بدون توجه به رد صلاحیت نماینده احمدی نژاد و بدون توجه به سخنان احمدی نژاد که می گفت من از هیچ کس دیگر حمایت نمی کنم به پی صندوق های رأی رفتند. هیچ کس اعتراضی به رد صلاحیت نماینده احمدی نژاد نکرد بلکه به به آقای روحانی رأی دادند که در نقطه مقابل احمدی نژاد بود و بقیه نیز به قالیباف و جلیلی رأی دادند که آن نیز مورد انتقاد احمدی نژاد بودند. این بی اعتنایی به احمدی نژاد نشان دهنده زده شدن مردم از احمدی نژاد بود.
احمدی نژاد در انتخابات 96 رد صلاحیت شد. اما مردم باز بی اعتنایی کردند و واکنشی نشان ندادند بلکه دوباره به دشمن احمدی نژاد رأی دادند و بقیه نیز به رئیسی رأی دادند که احمدی نژاد مخالف او بوده و هست! این هم نشان دهنده بی توجهی مردم به احمدی نژاد بود. در این انتخابات دوباره احمدی نژاد رد صلاحیت شد. اما باز هم واکنشی از سوی مردم مشاهده نشد.
شاید برخی از مردم نوستالژی دوران احمدی نژاد هنوز در ذهنشان باشد و خاطرات خوش دولت اول او را فراموش نکرده باشند و در مقابل، مفاسد و گرانی های دوران او را فراموش کرده باشند اما تعداد این افراد آن قدر کم است که اثری در انتخابات نخواهد داشت و خواهیم دید که چگونه مردم با رأی های خود به یاوه گویی های احمدی نژاد دوباره بی اعتنایی خواهند کرد. مردم ما زیاد شخص محور نیستند. در کشور ما قحط الرجال نیست. یکی از این هفت کاندیدای ریاست جمهوری رئیس جمهور خواهد شد و ان شاء الله مردم خواهند دید که احمدی نژاد نسخه ی تقلبی عدالت طلبی بود. نسخه ی واقعی عدالت طلبی ان شاء الله به زودی بر سر کار خواهد آمد.








وبلاگ خط انقلاب از اردیبهشت سال 87 آغاز به کار کرده است. وبلاگ خط انقلاب به مسائل سیاسی روز می پردازد و هدف آن حمایت از مردم سالاری دینی و عدالت است. این وبلاگ به هیچ حزب یا دسته ی سیاسی وابسته نیوده و صرفاً یک وبلاگ شخصی است.